-
سقوط
جمعه 14 تیرماه سال 1392 08:00
انسان ها هر از چند گاهی ، از جایی می افتند از لبه پرتگاه از پا از نفس از این ور بوم از دماغ فیل از چاله به چاه از عرش به فرش از چشم از چشم از چشم......
-
همیشه
پنجشنبه 13 تیرماه سال 1392 21:33
همیشه یه ذره حقیقت پشت هر "فقط یک شوخی بود" هست... یه کم کنجکاوی پشت "همین طوری پرسیدم" هست... قدری احساسات پشت "اصلا به من چه" هست... و اندکی درد پشت "اشکالی نداره" هست...
-
خداوند
پنجشنبه 13 تیرماه سال 1392 10:30
وقتی خدا از پشت، دستهایش را روی چشمانم گذاشت، از لای انگشتانش آنقدر محو دیدن دنیا شدم که فراموش کردم منتظر است نامش را صدا کنم ...
-
گل ها هرگز خیانت نمی کنند...
پنجشنبه 13 تیرماه سال 1392 07:19
خورشیـــد رفت... آفتابــگردان به دنبــال خورشیـــد می گشت... ناگهان ستاره چشمـــــــــــک زد... آفتابگردان سرش را پایین انداخت... گل ها هرگز خیانت نمیکنند!!!
-
یخ بسته ام
چهارشنبه 12 تیرماه سال 1392 22:02
آنقدر مرا سرد کرد از خودش.... از عشق.... که حالا به جای دل بستن یخ بسته ام آهای!!!!!! روی احساسم پانگذارید.... لیز میخورید
-
غیرت
چهارشنبه 12 تیرماه سال 1392 18:35
مردی داخل بازار قدم میزد، خانمی را دید با لباسی چسبان، سیمایی زیبا و آرایش کرده و البته ظاهری چشم نواز…، کنار آن خانم مردی را دید که انگار همسرش بود، کمی فکر کرد، نتوانست جلوی خودش را بگیرد، جلو رفت و نگاهی به همسر آن خانم انداخت و گفت: ببخشید اجازه هست کمی به خانم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟ مرد که عصبانی شده یقه اش را...
-
نصیحت چارلی چاپلین به دخترش
چهارشنبه 12 تیرماه سال 1392 09:33
چارلی چاپلین به دخترش گفت : تا قلب عریان کسی را ندیدی بدن عریانت را نشانش نده هیچگاه چشمانت را برای کسی که معنی نگاهت را نمیفهمد گریان مکن قلبت را خالی نگاه دار و اگر هم روزی خواستی کسی را در قلبت جای دهی فقط یک نفر باشد. به او بگو تورا بیشتر از خودم و کمتر از خدا دوست دارم زیرا به خدا اعتقاد دارم و به تو نیاز
-
اگر...
سهشنبه 11 تیرماه سال 1392 13:10
اگر دروغ رنگ داشت؛ هر روز شاید؛ ده ها رنگین کمان در دهان ما نطفه می بست و بیرنگی کمیاب ترین چیزها بود. اگر شکستن قلب و غرور صدا داشت؛ عاشقان سکوت شب را ویران میکردند. اگر براستی خواستن توانستن بود؛ محال نبود وصال! و عاشقان که همیشه خواهانند؛ همیشه میتوانستند تنها نباشند. اگر گناه وزن داشت؛ هیچ کس را توان آن نبود که...
-
زندگی بهتر...
پنجشنبه 6 تیرماه سال 1392 12:50
پرسیدم چطور بهتر زندگی کنم؟ با کمی مکث جواب داد: گذشتهات را بدون هیچ تاسفی بپذیر با اعتماد زمان حال را بگذران و بدون ترس برای آینده آماده شو ایمان را نگهدار و ترس را به گوشهای انداز شکهایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن..
-
دلم برایت تنگ است!!!
پنجشنبه 6 تیرماه سال 1392 12:48
خنده ام می گیرد وقتی پس از مدت ها بی خبری بی آنکه سراغی از این دل آواره بگیری می گویی: دلم برایت تنگ است . یا مرا به بازی گرفته ای یا معنی واژه هایت را خوب نمی دانی... دلتنگی ارزانی خودت. من دگر دلم را به خدا سپرده ام
-
بابا جان داد...
دوشنبه 6 خردادماه سال 1392 20:11
کودک رو به پدرش کرد ... صداش به سختی شنیده میشد ... - بابا ... دیگه خسته شدم ... میخوام برگردم خونه ... تو منو میبری آره؟ پدر لبخند تلخی زد ... دستهای پسرش رو تو دستش گرفت ... - همین روزا پسرم ... خیلی زود ... بهت قول میدم ... روشو برگردوند تا پسرش قطره اشکی که از چشمش جاری شد رو نبینه ... به سمت در رفت ... ولی لحظه...
-
می جویمت ...
دوشنبه 6 خردادماه سال 1392 19:42
می جویمت ... چنان که لب تشنه آب را ، محو توام ... چنانکه ستاره به چشم صبح ، یا شبنم سپیده دمان آفتاب را ... بی تابم ... آنچنانکه درختان برای باد !! یا کودکان خفته به گهواره تاب را ... بایسته ای چنانکه تپیدن برای دل ... یاآنچنانکه بال پریدن عقاب را ... حتی اگر نباشی می آفرینمت !! چونانکه التهاب بیابان سراب را !! ای...
-
هیچ گاه
دوشنبه 6 خردادماه سال 1392 19:38
" هیچ گاه " به خاطر " هیچ کس " دست از " ارزشهایت " نکش؛ چون ... زمانی که آن فرد از تو دست بکشد؛ تو می مانی و یک " منِ " بی ارزش ...!
-
نگرانی
دوشنبه 6 خردادماه سال 1392 19:29
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم اصلا ً به تو افتاد مسیرم که بمیرم یک قطره آبم که در اندیشه دریا افتادم و باید بپذیرم که بمیرم یا چشم بپوش از من و از خویش برانم یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم این کوزه ترک خورد!چه جای نگرانی است من ساخته از خاک کویرم که بمیرم خاموش مکن آتش افروخته ام را بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم
-
شاید تو
دوشنبه 6 خردادماه سال 1392 19:06
شاید تو سُکـوت میـان کلاممــ ـ ـ بـاشـے... دیـده نمی شوی! امـــا مـن، تـو را اِحسـاس مـے کنمـ ... شایــد تــو... هَیاهـوی قلبـمــ ـ ـ بـاشـے ... شنیـده نمـے شوی... امـا مـن، تـو را نـفس مـے کشمـ ـ ـ ... دیوانه وار
-
چه بگویم؟
دوشنبه 6 خردادماه سال 1392 16:47
گفته بودم چو بیای غم دل با تو بگویم چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیای من آن نیستم که ز کمند تو گریزم چو بدانم که در بند تو خوش تر ز رهایست یکی درد و یکی درمون پسنده یکی وصل و یکی هجران پینده من از درمون و درد و وصل وهجرون پسندم آنچه را جانون پسنده عشق و درویشی و انگشت نمای و ملامت همه سهل است تحمل نکنم بار جدائی
-
وقت پایان
پنجشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1392 10:53
من برای سالها می نویسم. سالها بعد که چشمان تو عاشق می شوند. افسوس که قصه مادر بزرگ درست بود، همیشه یکی بود و یکی نبود... به جان هر چه عاشق توی این دنیای پر غوغاست قدم بگذار روی کوچه های قلب ویرانم بدون تو شبی تنها و بی فانوس خواهم مرد دعا کن بعد دیدار تو باشد وقت پایانم...
-
در امتداد شب
سهشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1392 11:37
سبز ترین واژه های زندگی ام را تقدیم به سرخ ترین گلهای دوستی میکنم دیشب به یادت بوده ام امشب ز هر شب مست تر دیشب کنارت بوده ام امشب به تو نزدیک تر هر شب به یادت خفته ام امشب زشب بی دارتر هر لحظه نامت گفته ام این بار پر فریاد تر هر دفعه مستت میشدم امشب ز تو هشیار تر هر بار می بردی مرا این بار من قهار تر هر روز پنهان...
-
مکث تو
سهشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1392 10:22
مکث تو یعنی چی؟ نگو که داری می ری مکث تو یعنی چی؟ بگو که بی من نمی ری دلتنگم این روزا می جنگم این روزا کمرنگم این روزا منو صدا کن تو با روزای سابق فرق کردی داره از من جدا می مونه راهت نمی دونم برات کی جامو پر کرد که هم لحنت عوض شد هم نگاهت خواننده: میثم ابراهیمی
-
برو معطل نکن
دوشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1392 10:27
میخوای بری برو معطل نکن سوئیچ میخوای یا که با تاکسی میری باید مراقب لباسم باشم تا سر راهت یقمو نگیری میخوای بری برو معطل نکن زوری که نیست دلم تو رو نمیخواد بیخودی نفرینم نکن به حرف گربه سیا میگن بارون نمیاد حالا مگه چه اتفاقی افتاد گیرم که با هم یه قراری داشتیم تلافی هزار دروغ دیروز امروز شما رو سر کار گذاشتیم اگه بهت...
-
همیشه یکی است
یکشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1392 12:44
همیشه یکی هست بفهمه چی میگی غماتو ببینه همیشه یکی هست کناره غروب غریبیت بشینه همیشه یکی هست که از کوله بارت بگیره غبارو چشاتو بگیره نذاره ببینی بد روزگارو همیشه یکی با دوتا چشم معصوم حواسش بهت هست یکی مثله آینه مثه سایه آروم حواسش بهت هست همیشه یجایی که پاتو بریدن ک دستاتو بستن یجایی ک دردا با دیوارو زنجیر سر رات...
-
حالا چرا؟
شنبه 14 اردیبهشتماه سال 1392 10:31
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا بی وفا حالا که من افتادهام از پا چرا نوشداروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی سنگدل این زودتر میخواستی حالا چرا عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست من که یک امروز مهمان توام فردا چرا نازنینا ما به ناز تو جوانی دادهایم دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا وه که با این عمرهای کوته...
-
روزت مبارک مهربانم
چهارشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1392 11:28
امروز روزِ توست، ای مهربانترین فرشتهی خدا. بگو چگونه تو را در قاب دفترم توصیف کنم؟ صبر و مهربانیت را چطور در ابعاد کوچک ذهنم جا دهم؟ آن زمان که خط خطی های بیقراری ام را با مهر و محبّتت پاک میکردی و با صبر و بردباری کلمه به کلمه ی زندگی را به من دیکته میگفتی خوب به خاطرم مانده است. و من باز فراموش میکردم محبت...
-
مادر
سهشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1392 15:01
مادرم روزت مبارک مادر بهشت من همه آغوش گرم تست گوئی سرم هنوز به بالین نرم تست مادرحیات با تو بهشت است و خرّم است ور بی تو بود هر دو جهانش جهنّم است ما را عواطف این همه از شیر مادر است این رقّتی که در دل و شوری که در سراست اغلب کسان که پرده حــــرمت دریده اند در کودکی محبّت مــــادر ندیده اند امروز هستیم به امید...
-
رویایی
سهشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1392 14:18
من به دنبال توام یکی دیگه دنبال منه تو به دنبال کسی هستی که نارو میزنه ما همه مثل همیم ما همه سرگردونیم اونی که عاشقه رو از خودمون میرونیم عشقمون کنارمون هست ولی نمیدونیم اما یه روز میرسه به خودمون برگردیم روزی که از همهی آدمکا دلسردیم قدر لحظههای باهم بودنو میفهمیم وقتی که دیر میشه میفهمیم چقد بد کردیم چی...
-
دوست دارم
شنبه 7 اردیبهشتماه سال 1392 11:52
من از عهد آدم تو را دوست دارم از آغاز عالم تو را دوست دارم چه شبها من و آسمان تا دم صبح سرودیم نمنم، تو را دوست دارم نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی من ای حس مبهم تو را دوست دارم سلامی صمیمیتر از غم ندیدم به اندازهی غم تو را دوست دارم بیا تا صدا از دل سنگ خیزد بگوییم با هم: تو را دوست دارم جهان یک دهان شد همآواز...
-
راس 2
شنبه 7 اردیبهشتماه سال 1392 09:54
ساعت راسه دوئه، حواسم به توئه، چشام دنبال تو میدوئه… همه کارات نوئه که مخصوص توئه، با تو همه چی ضربدر دوئه… فکرم باهات عوض شده، امسالم باز عشقت مده حتی اگه بگی برو، من میخوامت بازم تورو… ساعت راسه دوئه حواسم به توئه چشام دنبال تو میدوئه همه کارات نوئه که مخصوص توئه با تو همه چی ضربدر دوئه ساعت راس دوئه … ساعت راس دوئه...
-
قاصدک
پنجشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1392 09:20
من که یاری ندارم چشم انتظاری ندارم قاصدک برو برو که باتو کاری ندارم قاصدک به چشم من قصه ی یک دردی برو می دونم برای من خبر نیاوردی برو توی 7تا آسمون من یه ستاره ندارم کسی که عشق من و به یاد بیاره ندارم ندارم دلی که یک لحظه بیادم بزنه ندارم هیچ کسی رو که فک کنی یار منه قاصدک برو برو که باتو کاری ندارم من که یاری ندارم...
-
هنگام رسیدن
چهارشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1392 12:19
ای آرزوی اولین گام رسیدن بر جادههای بیسرانجام رسیدن کار جهان جز بر مدار آرزو نیست با این همه دلهای ناکام رسیدن کی میشود روشن به رویت چشم من، کی؟ وقت گل نی بود هنگام رسیدن؟ دل در خیال رفتن و من فکر ماندن او پختهی راه است و من خام رسیدن بر خامیام نام تمامی میگذارم بر رخوت درماندگی نام رسیدن هرچه دویدم جاده از من...
-
عاشق شدن
سهشنبه 3 اردیبهشتماه سال 1392 12:03
گفت: «عاشق شدم...» گفتم: هنوز زوده برات... گفت: عاشقی که به سن و سال نیست... گفتم: منظورم این نبود... گفت: پس چی؟ گفتم: زوده بخواهی غم و غصه پیرت کنه... هیچ نگفت و رفت.....!