عشق شعر (چنگنواز تنها)

شعر، داستان، نامه، یادداشت و قطعه موسیقی عاشقانه

عشق شعر (چنگنواز تنها)

شعر، داستان، نامه، یادداشت و قطعه موسیقی عاشقانه

هی غریبه

هی غریبه!!!


روی کسی دست گذاشتی که همه دنیای منه...

بی وجدان...

انقدر راحت عزیزم صدایش نکن..

به یاد بیار...



وقتی دلتنگ شدی به یاد بیار کسی رو که خیلی دوستت داره...
وقتی ناامید شدی به یاد بیار کسی رو که تنها امیدش تویی...
وقتی پر از سکوت شدی به یاد بیار کسی رو که به صدات محتاجه...
وقتی دلت خواست از غصه بشکنه به یاد بیار کسی رو که توی دلت یه کلبه ساخته...
وقتی چشمات تهی از تصویرم شد به یاد بیار کسی رو که حتی توی عکسش بهت لبخند میزنه...
وقتی به انگشتات نگاه کردی به یاد بیار کسی رو که دستای ظریفش لای انگشتات گم میشد...
وقتی شونه هات خسته شد به یاد بیار کسی رو که هق هق گریش اونها رو می لرزوند...

برگرد

برگرد که بی تو آسمون دلم تیره و تاره . . .
برگرد که دلم طاقت یک لحظه دوریتو نداره !

برگرد که هوای این دل بی تو  گریه داره . . .

برای عطر موهات هر ثانیه  بی قراره بی قراره !

عشقمو باور کن

تو با یه لبخند خط میکشی رو تموم غمهام
تو تنها آرزومی،من فقط تورو میخام . . .

با تو انگار تو اوج رویام،وقتی نیستی سیاه دنیام !

عشقمو باور کن،بی تو من تنهاترین عاشق دنیام . . .

برند نام تو

جز برند زیبای نام تو، هیچ تن پوشی به قلب عاشقم نمی آید . . .


بارون داره هدر میشه بیا با من قدم بزن

بارون داره هدر میشه بیا با من قدم بزن
دلم داره پر میزنه واسه تو و قدم زدن

وقتی هوا بارونیه دلم برات تنگ میشه باز
نمیدونی تو این هوا چشات چه خوش رنگ میشه باز

 بارون هواتو داره، رنگ چشاتو داره
قدم زدن تو بارون با تو چه حالی داره
دلم هواتو داره

نیستی خودت کنارم و صدات همش تو گوشمه
بارونیه قشنگی که هدیه دادی رو دوشمه

بارون حواسش به توئه اونم دلش پر میزنه
بجای من با قطره هاش رو شیشه تون در میزنه

آدم ها

آدم ها همه می پندارند که زنده اند
برای آنها تنها نشانه ی حیات
بخار گرم نفس هایشان است!

کسی از کسی نمی پرسد: آهای فلانی!
از خانه ی دلت چه خبر؟!
گرم است؟! چراغش نوری دارد هنوز؟!

تنهایی

هر چقدر هم که بگویی:


تنهایی خوب است؛

هم من و هم تو می دانیم که:
تنهایی خوب نیست...

ولی چه می توان کرد وقتی خوبی نمانده تا به تنهایی، واژه تنهایی را از تخته سیاه زندگی پاک کند...
به تنهایی و بدون تو روزگار می گذرانم؛
ناراحت نباش، این روزها همه کمکم می کنند باور کنم:
تنهایی خوب است...

مرا ببخش قلب من...

برای دلم گاهی مادری مهربان می شوم

دست نوازش بر سرش می کشم و می گویم: غصه نخور عزیزکـــــــــــــم می گذرد ...

برای دلم گاهی پدر می شوم
خشمگین می گویم: بس کن دیگر بزرگ شدی ...

گاهی هم دوستی می شوم مهربان
دستش را می گیرم و می برمش به باغ رویا، کنار تو...

دلم از دست من خسته است... دلم از دست من زخم خورده است...


مرا ببخش قلب من...


سقوط

انسان ها هر از چند گاهی ، از جایی می افتند

از لبه پرتگاه

از پا

از نفس

از این ور بوم




از دماغ فیل
از چاله به چاه
از عرش به فرش

از چشم
از چشم
از چشم......