شاید تو
سُکـوت میـان کلاممــ ـ ـ بـاشـے...دیـده نمی شوی!امـــا مـن، تـو را اِحسـاس مـے کنمـ ...شایــد تــو...هَیاهـوی قلبـمــ ـ ـ بـاشـے ...شنیـده نمـے شوی...امـا مـن، تـو را نـفس مـے کشمـ ـ ـ ... دیوانه وار
بنویس بابا مثل هر شب نان ندارد سارا به سین سفره مان ایمان ندارد بعد از همان تصمیم کبری ابرها هم یا سیل می بارد و یا باران ندارد بابا انار و سیب و نان را می نویسد حتی برای خواندنش دندان نداردانگار بابا همکلاس اولی هاستهی می نویسد این ندارد آن نداردبنویس کی آن مرد در باران می آید این انتظار خیسمان پایان ندارد ایمان برادر گوش کن نقطه سر خط بنویس بابا مثل هرشب نان ندارد
بنویس بابا مثل هر شب نان ندارد
سارا به سین سفره مان ایمان ندارد
بعد از همان تصمیم کبری ابرها هم
یا سیل می بارد و یا باران ندارد
بابا انار و سیب و نان را می نویسد
حتی برای خواندنش دندان ندارد
انگار بابا همکلاس اولی هاست
هی می نویسد این ندارد آن ندارد
بنویس کی آن مرد در باران می آید
این انتظار خیسمان پایان ندارد
ایمان برادر گوش کن نقطه سر خط
بنویس بابا مثل هرشب نان ندارد