عشق شعر (چنگنواز تنها)

شعر، داستان، نامه، یادداشت و قطعه موسیقی عاشقانه

عشق شعر (چنگنواز تنها)

شعر، داستان، نامه، یادداشت و قطعه موسیقی عاشقانه

وقت پایان

من برای سالها می نویسم.

سالها بعد که چشمان تو عاشق می شوند.

افسوس که قصه مادر بزرگ درست بود، همیشه یکی بود و یکی نبود...

به جان هر چه عاشق توی این دنیای پر غوغاست

قدم بگذار روی کوچه های قلب ویرانم
بدون تو شبی تنها و بی فانوس خواهم مرد

دعا کن بعد دیدار تو باشد وقت پایانم...

در امتداد شب

سبز ترین واژه های زندگی ام را تقدیم به سرخ ترین گلهای دوستی میکنم

دیشب به یادت بوده ام

امشب ز هر شب مست تر
 
دیشب کنارت بوده ام
امشب به تو نزدیک تر

هر شب به یادت خفته ام
امشب زشب بی دارتر

هر لحظه نامت گفته ام
این بار پر فریاد تر

هر دفعه مستت میشدم
امشب ز تو هشیار تر

هر بار می بردی مرا
این بار من قهار تر

هر روز پنهان میشدی
این دفعه من ستارتر

توشاه میگشتی ولی
هر بار کیش ومات تر

تو ساز بلبل میزدی
من باز خوش اواز تر

توغرق در عیش و خوشی
من باز هم رقاص تر

تو چون پری رویان شب
من باز هم با نازتر

چشم تو غوغا کرده بود
چشمان من جذاب تر

تو عشق من بودی ولی
من باز هم فرهادتر  

شاعر: حامد کریم کشته

مکث تو



مکث تو یعنی چی؟
نگو که داری می ری

مکث تو یعنی چی؟
بگو که بی من نمی ری

دلتنگم این روزا
می جنگم این روزا
کمرنگم این روزا
منو صدا کن

تو با روزای سابق فرق کردی
داره از من جدا می مونه راهت
نمی دونم برات کی جامو پر کرد
که هم لحنت عوض شد هم نگاهت

خواننده: میثم ابراهیمی

برو معطل نکن


میخوای بری برو معطل نکن

سوئیچ میخوای یا که با تاکسی میری
باید مراقب لباسم باشم
تا سر راهت یقمو نگیری

میخوای بری برو معطل نکن
زوری که نیست دلم تو رو نمیخواد
بیخودی نفرینم نکن به حرف
گربه سیا میگن بارون نمیاد

حالا مگه چه اتفاقی افتاد
گیرم که با هم یه قراری داشتیم
تلافی هزار دروغ دیروز
امروز شما رو سر کار گذاشتیم

اگه بهت بر میخوره ببخشید
ولی گذشت دوره ی ناز کشیدن
نتونی عمرا دلمو بشکنی
روپنجرش دادم حفاظ کشیدن
زمستونم بی نفس تو گرمه
تو خونمون لوله ی گاز کشیدن

رفیق جیبم بودی از اولش
فک کردی آخرم برنده میشی
سوار اسبت شدی رفتی اونور
اینورو داشته باش دوباره کیشی

هی از خودت بیخودی تعریف نکن
آدم از خود راضی ما نخواستیم
یه دل دادی هزار تا شرط گداشتی
بیا بگیر ، ببر ، بابا نخواستیم

تازه ذو روزه با هم آشنا شذیم
برای ازدواج چقد خریصی
چیکار داری کی بود بهم زنگ زده
بزار ببینم مگه تو پلیسی

میخوای بری برو معطل نکن
جز تو واسه کسی بلیط ندارم
نبین که صبر اومده سرما خوردم
سنگینه بارت بده من بیارم

میخوای بری برو معطل نکن
یهچیز نگفته موند میگم بدونی
هیچکسی نامه ی فدایت شوم

ننوشته بود که پیش مکن بمونی


شاعر: افشین مقدم

همیشه یکی است



همیشه یکی هست بفهمه چی میگی غماتو ببینه
همیشه یکی هست کناره غروب غریبیت بشینه

همیشه یکی هست که از کوله بارت بگیره غبارو
چشاتو بگیره نذاره ببینی بد روزگارو

همیشه یکی با دوتا چشم معصوم حواسش بهت هست
یکی مثله آینه مثه سایه آروم حواسش بهت هست

همیشه یجایی که پاتو بریدن ک دستاتو بستن
یجایی ک دردا با دیوارو زنجیر سر رات نشستن

همیشه یجایی که هیچ حرفو راهی جز افسوس نداری
یجایی ک هیچی نه عشقو نه شعرو دیگه دوس نداری

یکی با یه قلبه هراسونو لرزون حواسش بهت هست
یکی مثله ابرا پریشونو گریون حواسش بهت هست

همیشه یکی با دوتا چشم معصوم حواسش بهت هست
یکی مثله آینه مثه سایه آروم حواسش بهت هست

خواننده: مسعود امامی

حالا چرا؟

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده‌ام از پا چرا

نوش‌داروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر می‌خواستی حالا چرا

عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست
من که یک امروز مهمان توام فردا چرا

نازنینا ما به ناز تو جوانی داده‌ایم
دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا

وه که با این عمرهای کوته بی‌اعتبار
این‌همه غافل شدن از چون منی شیدا چرا

شور فرهادم بپرسش سر به زیر افکنده بود
ای لب شیرین جواب تلخ سربالا چرا

ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت
اینقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا

آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می کند
در شگفتم من نمی‌پاشد ز هم دنیا چرا

در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین
خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا

شهریارا بی حبیب خود نمی‌کردی سفر
این سفر راه قیامت می‌روی تنها چرا

شاعر: شهریار

روزت مبارک مهربانم


امروز روزِ توست، ای مهربان‌ترین فرشته‌ی خدا.

بگو چگونه تو را در قاب دفترم توصیف کنم؟

صبر و مهربانیت را چطور در ابعاد کوچک ذهنم جا دهم؟



آن زمان که خط خطی های بی‌قراری ام را با مهر و محبّتت پاک می‌کردی و با صبر و بردباری کلمه‌ به کلمه ی زندگی را به من دیکته می‌گفتی خوب به خاطرم مانده است.

و من باز فراموش می‌کردم محبت تشدید دارد.

در تمام مراحل زندگی، قدم به قدم، هم پای من آمدی، بار ها بر زمین افتادم و هر بار با مهربانی دستم را گرفتی.
آری، از تو آموختم، حتی در سخت ترین شرایط،
امید را هرگز از یاد نبرم.

یادم نمی‌رود چه شب ها که تا صبح بر بالینِ من، بوسه بر پیشانیِ تب دارم می‌زدی
و چه روزها که با مهر مادرانه ات لقمه‌های عشق را در دهانم می‌گذاشتی
و من باز لجبازتر از همیشه دستت را رد می‌کردم!

وقتی بوسه بر دستان چروکیده ات می‌زنم،
یاد کودکی‌ام می‌افتم که همیشه به خاطر لطافت دستانت به همه فخر می‌فروختم
و حال به خاطر خشکی دستانت با افتخار می‌گویم این دستان مادر من است که تمام زندگی‌اش را به پای من گذاشت؛
من با نوازش همین دست ها بزرگ شدم و امروز با تمام وجودم می‌گویم:
مادرم مدیون تمام مهربانی‌هایت هستم و  کمی کمتر از آنچه تو دوستم داری، دوستت دارم.

باران مهام

مادر

مادرم روزت مبارک



مادر بهشت من همه آغوش گرم تست 
گوئی سرم هنوز به بالین نرم تست

مادرحیات با تو بهشت است و خرّم  است   
ور بی تو بود هر دو جهانش جهنّم است

ما را عواطف این همه از شیر مادر است    
این رقّتی که در دل و شوری که در سراست

اغلب کسان که پرده حــــرمت دریده اند    
در کودکی محبّت مــــادر ندیده اند

امروز هستیم به امید دعـــــای تست   
فردا کلید باغ بهشتم رضای تست

رویایی

من به دنبال توام یکی دیگه دنبال منه
تو به دنبال کسی هستی که نارو می‌زنه

ما همه مثل همیم ما همه سرگردونیم
اونی که عاشقه رو از خودمون می‌رونیم
عشق‌مون کنارمون هست ولی نمی‌دونیم

اما یه روز میرسه به خودمون برگردیم
روزی که از همه‌ی آدمکا دل‌سردیم
قدر لحظه‌های باهم بودن‌و می‌فهمیم
وقتی که دیر میشه می‌فهمیم چقد بد کردیم

چی میشه باهم بمونیم خالق افسانه‌ها شیم
میون رابطه‌هامون دنبال چیزی نباشیم

کاش بذاریم کینه‌ها از توی قلبامون بره
از ما که چیزی نمی‌مونه به جز یک خاطره

عمر ما کوتاه‌تر از اونه که با هم بد بشیم
کاش بتونیم راه عاشق بودن‌و بلد بشیم

چی میشه باهم بمونیم خالق افسانه‌ها شیم
میون رابطه‌هامون دنبال چیزی نباشیم

ترانه‌سرا: سیامک عباسی

دوست دارم


من از عهد آدم تو را دوست دارم
از آغاز عالم تو را دوست دارم

چه شب‌ها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نم‌نم، تو را دوست دارم

نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی
من ای حس مبهم تو را دوست دارم

سلامی صمیمی‌تر از غم ندیدم
به اندازه‌ی غم تو را دوست دارم

بیا تا صدا از دل سنگ خیزد
بگوییم با هم: تو را دوست دارم

جهان یک دهان شد هم‌آواز با ما
تو را دوست دارم، تو را دوست دارم

قیصر امین پور